محیامحیا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه سن داره

میم مثه محیا و محمدحسام

**💖جان و جهانِ من شمایید💖**

مرغ عشق💕

بعد از ۳-۴سال مرغداری،اونم از نوعِ عشقیش!😆 بالاخره چشممون ب جمالِ جوجه هاشون روشن شد.😍 محیا یه عاااااالمه خوشحال شده بود و حس میکرد بچه هاشن!😁 ما هم به چشم نوه هامون بهشون نگاه میکردیم!😂 کم کم پر درآوردن و از زشتیِ اولیه دراومدن!😉 حسامم مثه ما از دیدنشون خوشحال بود.😁 اما بمحض ب دنیا اومدن جوجه ها،مرغ عشقِ ماده تبدیل شد به مرغِ جنگ!! دیگه چشم دیدنِ همسرشو نداشت! دائم اذیتش میکرد و جنگ و دعوا بود! طوری که مجبور شدیم مرغ پدرو ازشون جدا کنیم و توی یه قفس جداگونه بذاریم! تا اینکه دیروز....... بعد از بیدار شدن،طبق روال هر روز رفتم سرکشی مرغا و جوجه هاشون و با این صحنه مواجه شدم.😔 مرغ ع...
28 ارديبهشت 1399
1174 17 20 ادامه مطلب

یه شبِ خوب❤

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد.😉 چند شب پیش،اوقات خوش،با مهمونای خوش داشتیم.😉😘 خاله صدیقه اینا واسه افطار و شام مهونمون بودند و یه عااالمه ب هممون خوش گذشت.❤❤ مهرانا و حسام که عالمی داشتند با هم.😁😘 حسابی هوای همدیگه رو داشتند.❤ انگار حسام داره به درد و دلای مهرانا گوش میده!!😂😂😂 خرابکاریاشونم هماهنگ بود!😀 دور از چشم ما رفته بودند روی تخت محیا و لباسهاشون و روتختی رو مزین به بستنی شکلاتی کرده بودند!😁😁💋❤ محیا و امیررضا هم نقش بزرگترو بازی میکردن و همه جوره هوای حسام و مهرانارو داشتند.💟😘 امیررضا چراغ حیاطو خاموش و روشن میکرد و حسام و مهرانا مبهوتِ این شعبده بازی بودند!...
27 ارديبهشت 1399

جشن الفبای محیا😘

دیروز جشن الفبای محیا گلی بود.😘😘 گل دختر نازنینم خوندن و نوشتن همه ی حروف الفبارو یاد گرفت.💋❤ عجب سالی بود کلاس اول محیاگلی😉 حروف الفبارو در حالی یاد گرفت که این نشانه هارو توی قرنطینه و به کمک آموزش مجازی و آموزش مامانی یاد گرفت😉😘 هـ، چ ، ژ ، خوا ، ّ ، ص ، ذ ، ع ، ث ، ح ، ض ، ط ، غ ،ظ محیای من دختر شیرین زبونم خوشحالم ک سواد داری و میتونی کتاب بخونی.و بدون حتم لذت کشف دنیاهای جدیدو از طریق کتابهای مختلف درک خواهی کرد.💟 امیدوارم علم و دانشت همیشه باعث تغییر مثبت توی زندگیت بشه عزیزدلم.❤😘 ...
21 ارديبهشت 1399
1403 19 20 ادامه مطلب

روز معلم سال ۹۹

روز معلم امسال رسید و هنوز در قرنطینه ی خانگی هستیم.😉 با چندنفر از مادرهای دانش آموزای کلاس اول یه کارت هدیه ۵۰۰ تومنی واسه خانم کریمی تدارک دیدیم و دیروز عصر با نرجس و مامانش رفتیم در خونه ی خانم کریمی و تقدیمش کردیم. مامان نرجس هم این کیک خوشگلو تهیه کرده بود. خانم کریمی خیلی خیلی خوشحال شدند و تشکر کردند.😘 محیاگلی از دیدن معلمش خیلی خیلی خوشحال شد و بازم دلتنگ مدرسه و دوستاش شد. این نقاشی خوشگل هم از طرف محیاگلی واسه خانم معلم مهربونش بود. نرجس حاضر نشد برگرده خونه و تا نزدیک ساعت ۱ شب کنار محیا موند و یه عالمه بازی کردند و خوش گذروندند😉😘. ...
13 ارديبهشت 1399
3292 20 18 ادامه مطلب

جوجه های یک روزه!😔

خبر ساده بود اما تکان دهنده! معدوم سازی میلیونها جوجه ی یک روزه به بهانه ی گرانی خوراک طیور!!!😔 خبر اونقدر دردناک بود که اصلا جرات نکردم عکس یا فیلمشو توی فضای مجازی ببینم!😓 به برکتِ پخشِ بی وقفه ی اخبار از میزان بدبختی کشورهای پیشرفته!!!هیچوقت اجازه نمیدیم محیا اخبار ببینه.برای خودشم هیچ جذابیتی نداره و همینکه بابا میخاد اخبار ببینه پا میشه و میره سراغ بازی.💖 اما گاهی ناخواسته پیش میاد: داشتم مسواک میزدم،بابا داشت اخبار میدید.محیا گلی هم مشغول کتاباش بود ک خبرش ب گوشش خورد!و تقریبا متوجه ی جریان جوجه ها شد!از بابا پرسید مُردن؟؟بابا هم که غرق اخبار بود گفت آره!!!!! دیگه صدایی از محیا نیومد!همون موقع حدس زدم که چ اتفاقی...
1 ارديبهشت 1399

سرگرمی های محیاگلی❤

قرنطینه ی کرونایی هم عالمیه واسه خودش!😉 تلاش کردم با روشهای مختلف،این روزای خونه نشینی دلنشین تر بشه.😉 خونوادگی بازی میکنیم،از اسم-فامیل و پانتومیم بگیر تا قایم موشک و بالا بلندی!😀 تازه کشف کردیم با برج هیجان چندین مدل میشه بازی کرد!😁 دست چینو فقط وقتی حسام خوابه بازی میکنیم.که بازیمونو به هم نزنه!😆 گاهی محیا لباسای خودشو تن حسام میکنه 😁😘 و گاهی هم خودش لباس حسامو میپوشه(جلیقه)😁😘 تقریبا هم هر روز میره سراغ مانتو و شال و روسریهام و تیپ مادرانه میزنه!دیروز بهش گفتم چ خوش تیپ شدی!با نهایت فروتنی گفت:مامان حس میکنم بعضی لباسات ب من بیشتر میان!😁😁😘😘 روزمون از ظهر ش...
1 ارديبهشت 1399
1